دانیال عرشیان

دانیال عرشیان

خوش آمدید
دانیال عرشیان

دانیال عرشیان

خوش آمدید

انواع خط در ایران

          در مورد اختراع خط با قطع و یقین سخن گفتن قدری مشکل است. به درستی مشخص نیست که کدام قوم و چگونه موفق به اختراع خط شد. خط از زمانی در میان بشر مرسوم گردید که انسان به مرحله‌ای از تمدن رسید؛ یعنی دوره‌های غارنشینی و کوه‌نشینی را پشت سر گذاشت و در دشت‌ها، در کنار رودها و به‌طور کلی منابع آبی مستقر شد. از آن هنگام که جمعیت انسانی در روستاها افزایش یافته، به تدریج شهرها شکل گرفتند. در چنین شرایطی، از آنجا که هر فرد به تنهایی قادر به رفع احتیاجات خود نبود، تبادل کالا، تجارت و بازرگانی به وجود آمد و این امر زمینه پیدایش خط را فراهم آورد.

برخی بر این باورند که منشأ پیدایش خط، بین‌النهرین بوده است و سومریان نخستین قومی بودند که آن را اختراع کردند.(١) با این حال، بسیاری از محققان معتقدند که پیدایش خط و سیر تکامل آن به یک ملیت تعلق ندارد.(٢) براین اساس می‌توان گفت، چند قوم به‌طور همزمان به نوعی از خط در نواحی مختلف دست یافته‌اند. 

 مقدمه

برخی از صاحب‌نظران چون پرویز ناتل خانلری(٣) و امستد (٤) نیز بر این باورند که خط همزمان در مناطق مختلف به وجود آمده است.

مسلم است که استعمال خط ابتدای برای فواید اداری و اقتصادی آن بوده است، نه برای نگارش خاطرات و بشر نویسندگی را از تألیف کتاب آغاز نکرده است. در آغاز، خط برای اموری چون ارسال حساب‌های تجارتی، ثبت قراردادها، فرستادن اوامر یا احکام کشوری یا لشکری، ثبت تقویم‌هایی که ملت‌ها به منظور پیش‌بینی ایام آینده بدون احتیاج داشتند و هم‌چنین اداره امور معاش یا برای حفظ مقابر از تخریب و انهدام بوده است.(٥)

اما در مورد این‌که ابتدا یک قوم موفق به اختراع خط شد یا اقوام متفاوتی به‌طور همزمان به این امر مبادرت ورزیدند، باید گفت که با دقت در اسناد و مدارک چنین استنباط می‌شود که ابتدایی‌ترین نوع خط، همزمان در میان چند قوم رایج بوده است و این مردمان به تجربه و یا فطرت خدادادی خود و بدون کمک از دیگر اقوام یا تقلید از آنان، موفق به این امر شده‌اند. پیدایش خط و تکامل آن مراحل متفاوتی را به شرح زیر طی کرده است:

1- مرحلة ابتدایی که بشر هنوز پیشرفت زیادی نکرده بود و اندیشه و افکار خود را توسط علامت‌ها و اشیا نمودار می‌‌ساخت. برای مثال، روی یک قطعه چون صاف، بریدگی‌ها و تراش‌هایی ایجاد می‌کرد.

2- مرحلة دوم، مرحلة خط‌نگاری نقشی یا تصویری است. این همان مرحله‌ای است که بشر مکنونات خاطری خود را در درون غارها و دیوارهای مسکن خود، به صورت نقش و نگار و علامت‌هایی نقاشی کرده و به یادبود گذاشته است. برای مثال، نقش تبرزین و سپر علامت جنگ بود.

3- مرحلة سوم خط نموداری یا علامتی (ایدئوگرافی یا مفهوم‌نویسی) است که برای هر اسم علامتی تعیین کردند. در این مرحله، نقش صورت اشیا به دلیل دشواری ترسیم، متروک و قسمتی از صورت را می‌کشیدند و بعد به تدریج آن قسمت از صورت را نیز مختصر و به علامتی تبدیل کردند و آن نیز از معنای اصلی خارج و برای معانی مجازی استعمال شد. مثلاً سرشیر «بزرگی و تسلط» را نشان می‌داد.

4- مرحلة چهارم، خط آهنگی یا صوتی (ایدئوگرافی یا اندیشه‌نویسی) است. در این خط، هر حرف یا شکل نمودار هجا یا صوتی بوده است. مقصود از هجا، سیلاب و اجزای کلمه است. مثلاً در کلمه «بهمن» دو هجا یا سیلاب وجود دارد: «به + من». با تغییر صوت و آهنگ در ادا کردن حرف، معنی تغییر می‌کرد و با این حال، یک کلمه در اثر تغییر آهنگ در ادا کردن، چند مفهوم را می‌نمایاند.

5- مرحله پنجم خط الفبایی است. در این مرحله، خط تکامل خود را تا حدود زیادی پیشت سر گذاشت. خطوط فنیقی، آرامی، اوستایی، میخی پارسی، پهلوی قدیم، اسلامی، لاتین و هندی همه از این نوع هستند.(٦) سومریان ابتدا پیش از دو هزار نشانة خطی داشتند. حدود سه هزار سال پیش از میلاد، به جای دو هزار نشانة اولیه، تنها از هشتصد نشانه استفاده می‌شد. بابلیان شمارة این نشانه‌ها را تا حدود پانصد و هفتاد کاهش دادند که از آن میان، حدود دویست تا سیصد نشانه بیشتر مورد استفاده قرار می‌گرفت.(٧)

در مورد خط الفبایی شایان ذکر است که گویا آرامی‌ها برای نخستین بار موفق به اختراع آن شدند.

 

پیشینة خط در ایران

دربارة این‌که چه زمانی و چگونه ایرانیان صاحب خط شدند، محققان نظریة قطعی ارائه نکرده‌اند. برخی بر این نظرند که ایرانیان از آغاز زندگی مدنی خودداری خط بوده‌اند. از جملة این افراد رکن‌الدین همایون فرخ است که کتابی (حدود هزار صفحه) در مورد نقش ایرانیان در پیدایش و تکوین خط به رشتة تحریر درآوره است و در ادامه بدان پرداخته خواهد شد. برخی از محققان را باور بر این است که ایران در دورة ایلامی‌ها خط را از بین‌النهرین اقتباس کرد و سپس با دخل و تصرفاتی، برای هخامنشیان به ارث گذاشته شد. در این دوره، از خط آرامی نیز استفاده می‌شد.

در مورد پیدایش خط در ایران روایاتی شبه افسانه‌ای نیز وجود دارد. ابن‌ندیم در اثر خود چنین می‌نویسد: «گویند اولین کسی که به فارسی سخن گفت، کیومرث بود و به قولی، اولین کسی که به فارسی نوشت، بیوراسب، پسر ونداسب، معروف به ضحاک، صاحب اثر دهاک است و گویند فریدون بن‌اثفیان، وقتی که زمین را میان فرزندان خود تقسیم نمود، به هر یک ثلث قسمت‌آباد را بخشوده و این را در نامه‌ای نوشته و به آنان داد و... ». (٨)

برخی معتقدند که کاشی‌ها (کاسی‌ها = کاسیت)، همانند سومریان خط علائمی و نقشی داشته‌اند که از نقش‌های سفالی آغاز و به خط ایدئوگرام می‌رسد (هزارة چهارم قبل از میلاد). سپس خط نقشی و علائمی کاشی‌ها به خط میخی نشانه‌ای و علائمی تبدیل شد. کما این‌که سومریان و انشانی‌ها نیز چنین مراحلی را طی کردند.(٩)

گرچه پذیرش چنین سخنانی بدون دلایل و مدارک کافی به سادگی ممکن نیست، ولی رد این نظریه نیز به دلایل و مستندات خاص خود نیاز دارد. واقع امر همان است که گفته شد و آنچه امروزه در دسترس است، خط ایلامی است. همایون فرخ بر این باور است که نه تنها در دورة کاسی‌ها، بلکه در عصر تمدن سیلک نیز ایران دارای خط بوده است. وی معتقد است، خطی که به نام آرامی معروف شده، درواقع خط آریایی است. او می‌نویسد، همین خط در دورة اشکانیان و ساسانیان دچار تحول شده و به خط پهلوی معروف گشته است.(١٠)

سایکس معتقد است که ایلامی‌ها یک نوع خط متعلق به خو داشته‌اند. «به اندازه‌ای که معلوم شده، خط مزبور عبارت است از علامات و رموزی که هر یک برای یک شیء وضع شده و آنها را روی لوحه‌های خشتی وضع می‌کرده‌اند. خطوط لوحه‌های نامبرده را نتوانسته‌اند دست بخوانند. اما این قدر معلوم شده است که مقتبس از خط دیگری نیست و از فکر و ابداع خود مردم ایلام است. معدودی از علامات مذکور، مثلاً علاماتی که برای لفظ لوحه و لفظ مجموع وضع کرده‌اند، شبیه به علامات خط بابلی است. ولی از این گذشته، ارتباط دیگری بین آن خطوط نیست ... ارقام اعداد ایلامی از بابل جداست».(١١)

وی هم‌چنین از مجسمه‌ای سخن می‌گفت که توسط یکی از پادشاهان ایلام ساخته شده است. در طرفین مجسمه کتیبه‌ای منقوش است. کتیبه‌ای است که در سمت چپ قرار دارد، به زبان سامی و آن‌که در طرف راست قرار دارد، به خط ایلامی اولی است. این امر دلیل بر وجود دو خط در آن زمان بوده است و به عبارت دیگر، از آن هنگام که مردم شوش تحت سلطة سامی‌ها درآمدند، مجبور به استعمال خط آنان نیز شدند و خط قدیم خود را فراموش کردند.(١٢) در هر صورت، خط ایلامی میخی بوده است؛ یعنی از علامت‌هایی به شکل میخ به‌صورت افقی یا عمودی استفاده می‌شده است. برخی محققان می‌گویند، شکل خط را ایلامی‌ها از سومریان اقتبال کردند، ولی خط ایلامی خط مستقلی است؛ یعنی علامت‌های دو خط ایلامی و سومری یکی نیستند. بنابراین، با دانستن خط بابلی (سومریان) نمی‌توان خط ایلامی را خواند.(١٣)

در مورد خط مادها و به‌طورکلی آریایی‌های نخستین، ابهام و سؤالات بیشتری وجود دارد. بیشتر محققان بر این باورند که آریایی‌ها از خود خطی نداشته‌اند و از آنجا که قومی صحراگرد بودند و زندگی شبانی داشتند و به مرحلة زندگی مدنی و استقرار در شهرها و مبادلات اقتصادی روی نیاورده بودند، نیازی به خط احساس نکردند و به فکر استفاده از آن نیز نیفتادند. تا این‌که در ایران، آسیای صغیر و دیگر نواحی استقرار یافتند و میراث‌خوار تمدن‌های ایران و بین‌النهرین شدند.

سایکس می‌گوید، زبان مادها، پارسیان، باختریان و سغدیان شباهت زیادی داشته است، ولی تاکنون کتیبه‌ای به این زبان به دست نیامده است. در همدان، از آثار مکتوب دورة ماد نیز چندی کشف نشده است. شاید بتوان گفت، زبان ماد فقط تکلمی بوده و برای کتابت استعمال نمی‌شده است. ممکن است زبان کتاب ماد، زبان آشوری بوده باشد.(١٤) با توجه به این‌که لرها و کُردها را از نظر فرهنگی نزدیک به ملل باستان آریایی ساکن ایران می‌دانند و شباهت‌هایی را نیز بین آنها و آریایی‌ها یافته‌اند، می‌‌توان چنین نتیجه گرفت، همان‌طور که امکان نگارش برخی لهجه‌های کُردی و لری وجود ندارد، مادها نیز تنها زبان گفتاری داشته‌اند، قراین نشان می‌دهند که مادها تا مدت‌ها، حتی با تشکیل دولت و چنین مفاهیمی بیگانه بودند تا این‌که بنا به ضرورت و از کشورهای همجوار، این مفاهیم را دریافتند.

در پایان این مبحث، دیدگاه گاور در مورد خط در دوره باستان آورده می‌شود. او معتقد است، طی هزارة دوم پیش از میلاد، خط میخی بابلی تبدیل به یک خط بین‌المللی تبدیل شد و ملل گوناگون، همچون ایلامی‌ها‌، حتی، کلدانیان و هوریان از آن استفاده می‌کردند و شیوة آن، نه نظامش، مبنای خط فارسی باستان شد.(١٥)

 

خط در دورة هخامنشی

خط نیز همچون بسیاری از دیگر محصولات فرهنگی و تمدنی ایران، در دورة هخامنشیان پیشرفت فراوانی کرد. خط در این دوره کاربرد فراوان داشت و تغییراتی پیدا کرد تا به راحتی مورد استفاده قرار گیرد. آیا می‌توان خط را نیز چون برخی تحولات و پیشرفت‌ها به یکی از پادشاهان هخامنشی، مثلاً داریوش منتسب کرد؟ با نگاهی خط‌هیا موجود جهان و سرگذشت آنها در طول تاریخ، مشخص می‌شود که خط محصولی فرهنگی است که به مرور تغییر و تحول می‌پذیرد. البته تحولات سیاسی و اقتصادی در این امر دخیل هستند و اهمیت فراوان دارند. برای مثال، چنان‌که حکومت‌ها قدرتمند می‌شدند و منصرفات خود را توسعه می‌دادند، خط و زبان نیز به تبع آن در سرزمین‌های بیشتری رایج می‌شد و از گسترة جغرافیایی فراختری برخوردار می‌گردید.

داریوش، علاوه بر ایجاد زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... در مورد خط نوآوری‌هایی نیز داشته است که به آنها اشاره خواهد شد. مورخان به رواج خط میخی در میان پارسیان قبل از داریوش اشاره کرده‌اند. در هزارة اول قبل از میلاد، هنگامی که قوم پارس پس از قوم ماد وارد ایران شد، ایلام نخستین مرکز فرهنگی این قوم بود. پارس‌ها، هم خط و هم دیگر میراث تمدنی و تشکیلاتی ایلام را به ارث بردند.(١٦) برخی معتقدند، خط بین‌النهرین از طریق آشوری‌ها به مادها و آن‌گاه به پارس رسید که چنین امری درست نیست؛ از خط بهره و استفاده می‌بردند و حتی کتیبه‌ای از ارشام به دست آمده است.

روشن است هخامنشیان تغییرات عمده‌ای در خط میخی به وجود آوردند و درواقع، آن را به خط الفبایی تبدیل کردند. این خود یک ابتکار بزرگ و امری خطیر محسوب می‌شود. تقلیل علامت‌های خط از حدود پانصد به ٤٢ حرف کار آسانی نبوده است. این امر یک موضوع دیگر را هم روشن می‌سازد و آن رواج خط، مدت‌ها قبل از داریوش در میان پارس‌ها بوده است؛ وگرنه چگونه به‌صورت ناگهانی در عصر داریوش، خط تحول عظیمی پیدا کرد؟ جهشیاری در کتاب خود آورده است که گشتاسب به دبیران خود گفت: پاکدامنی را پیشه خود سازید و در آنچه به شما سپرده می‌شود، امانتدار باشید و غریزه و عقل خود را به شنیدن ادب و مراعات نزاکت متوجه سازید. (١٧)

آنچه که در این نوشته اهمیت دارد این است که می‌گوید به دبیران خود گفت. اگر این مطلب صحت داشته باشد، حاکی از وجود تشکیلات دبیری و دیوانی است. ریچارد فرای معتقد است که هخامنشیان خطی از آن خود داشته‌اند. «داریوش بزرگ و حتی لوحه‌های نوشته آرشام و آریارمنه که کهنه‌تر از کتیبه‌های بالا هستند، اکنون در دسترسند. پس چگونه این سران خططی از آن خود نداشته‌اند؟»(١٨)

وی در ادامه می‌نویسد، گرچه واژه‌های ایرانی موجود در ایلامی بیشتر هیأت فارسی باستان را دارند، ولی وجود واژه‌ها و شیوه مادی در خط فارسی باستان نمایشگر آن است که بسیاری از چیزها از مادی به فارسی باستان راه یافته است. نکته جالب کهنگی فارسی باستان که گویا تنها در دربار به آن سخن گفته یا نوشته می‌شد تا سنتی باستانی را نگه داشته باشند. از اینها گذشته، کتیبة بیستون بر صخره‌ای در دل سرزمین ماد کنده شده بود و مادها و نیز پارسیان آموزش یافته می‌توانستند، این نوشتة فارسی باستانی را بخوانند وگرنه به جای سه زبان دیگر، می‌باید به زبان مادی نوشته می‌شد. فارسی باستان که گویا تنها برای نوشتن کتیبه‌های شاهنشاهان به کار می‌رفته است، حتی در زمان هخامنشیان در برابر آکدی و ایلامی و آرامی نقشی کوچک ایفا می‌کرده است.(١٩) امستد نیز معتقد است، اگر خط هخامنشیان از بین‌النهرین یا ایلام آمده باشد، تقلید کاملی از خط آنها نبوده است. وی عقیده دارد که هخامنشیان روش‌های آنان را به کار برده‌اند؛ نه شکل خط را.(٢٠)

ریچارد فرای، این احتمال را که فارسی باستان از خط اورارتویی تأثیری پذیرفته باشد، غیرممکن نمی‌داند. او می‌گوید، میان عبارت بسیار مکرر اورارتویی «برای خدای خالدی این کارها را در یک سال کردم»، و این عبارت کتیبه داریوش در بیستون که: «این کارها را کردم در یک سال، برای اهورامزدا کردم»، شباهتی یافت می‌شود.(٢١) یوهانس پایه‌گذاری شده بر شکل‌های میخی توسط ایرانیان، در زمان فرمانروایی داریوش اختراع شد. خط پارسی باستان بدان‌سان که در بخش فارسی باستان کتیبه‌های سه زبانه در بزرگداشت فرمانروایان ایران باستان به کار برده شده است، تنها یک وجه مشترک با خط میخی بابلی دراد و آن شکل میخ است که عنصر اصلی حروف آن را تشکیل می‌دهد. ولی این صرفاً یک شباهت ظاهری است، زیرا خط پارسی باستان هر چند نه به صورت کاملاً خالص، دارای نظام الفبایی است.(٢٢)

یکی از تحولات مربوط به خط در عهد هخامنشیان، به‌کارگیری خط آرامی است. اما چرا این خط در کتیبه‌ها به کار برده نشده است؟ دیگر این‌که چه عاملی باعث روگردانی از خط میخی و رواج خط آرامی شده است؟ نخست باید گفت، خط آرامی به مراتب سهل‌تر و آسان‌تر از خط میخی بوده است. از طرف دیگر، ملل گوناگون با آن آشنایی داشتند و چون شاهنشاهی هخامنشی گسترش یافت، نیاز به خطی احساس شد که بتواند در گسترة این امپراطوری قابل استفاده باشد. این نخستین قدم به سوی وحدت فرهنگی کشورهای شاهنشاهی بود؛ از آنجا که لازم می‌نمود، حکومت مرکزی اقوام و ملل مختلف تابع خود را که به زبان‌های متفاوت صحبت می‌کردند، از تصمیمات خود آگاه سازد. از طرف دیگر، این امر مستلزم تشکیل دبیرخانه و تربیت عده زیادی منشی، نویسنده و مترجم بود. به این اشخاص سُپُر یا سوفر گفته می‌شد که بعدها به دبیر تغییر پیدا کرد.

یکی از دلایلی که باعث شد، هخامنشیان به تدریج خط میخی را که تا آن زمان بیشتر و یا شاید همیشه، برای نگارش سنگ نبشته‌ها به کار می‌بردند، کنار بگذارند، این بود که الفبا و خط آرامی برای نوشتن آسان‌تر بود. داریوش در کتیبه بیستون می‌گوید: «با خواست اهورامزدا، نوشته‌های آریایی را به نوع دیگری تعیین کردم. قبل از من چنین چیزی انجام نشده بود...».(٢٣)

یکی از اشکال‌های میخی مشکل بودن آن، و از طرف دیگر، عدم امکان نگارش آسان آن روی الواح نرم، چون گل رس بود. برعکس، برای نوشتن روی سنگ خیلی آسان‌تر از خط آرامی بود. یکی از دلایلی که باعث شد، خط میخی برای نوشتن کتیبه‌ها به کار برده شود، همین امر بوده است.

شاید هم به قول برخی محققان با این کار خواسته‌اند سنتی کهن را کماکان حفظ کنند. در دیوانسراهای هخامنشی پس از داریوش، خط آرامی نفوذ کامل یافت و تمامی فرمان‌ها و دستورات به خط آرامی صادر می‌شد. (٢٤) البته هخامنشیان همان‌طور که به آداب و رسوم و دین ملل گوناگون امپراطوری خود احترام می‌گذاشتند و هر کدام از این کشورها قوانین خاص خود را داشتند، خط خاص خود را نیز حفظ کردند. مصریان از خطی به نام «دموتیک» که از هیروگلیف آسان‌تر بود، استفاده می‌کردند و هخامنشیان نیز با همین خط از طریق منشان و مترجمان خود، با آنها مکاتبه می‌کردند.

البته زبان و خط آرامی تقریباً همچون زبان و خط انگلیسی یا الفبای لاتین در بسیاری از مناطق رواج داشت و به اصطلاح، بین‌المللی بود. درواقع باید وسعت نظر پادشاهان هخامنشی را ستود که بدون تعصب، دستاوردهای تمدن‌های گوناگون را می‌گرفتند و در فرهنگ و تمدن ایرانی هضم می‌کردند. اما یک موضوع در مورد خط آرامی که توجیه چندانی ندارد، کاربرد این خط در امپراطوری هخامنشی به‌صورت «هزاوارش»* است. کریسننسن معتقد است، هخامنشیان حتی اسنادی را که به لغت فارسی بوده است، به خط آرامی می‌نوشتند.(٢٥)

امستد معتقد است، حتی قبل از داریوش خط آرامی مورد استفادة هخامنشیان قرار گرفته است و این امر از فرمان‌های شاهانه به یهودیان، از زمان کوروش به بعد که در عزرا داده شده، ثابت شده است.(٢٦) در این صورت می‌توان گفت، کاربرد این خط در دورة قبل از داریوش، چنانچه کاربردی مهم داشته، در سطح محدودی بوده است.

مسأله دیگر در مورد خط میخی و کنار گذاشتن تدریجی آن، این است که نوشتن خط میخی دارای اشکالاتی بوده است. زیرا می‌باید توسط قلم نوک تیز آهنگی و چکش، روی سنگ‌ها و الواح فلزی کنده‌کاری شود و یا روی خشت‌های بزرگ و کوچک از گل رس نقر گردد و آنچه از کتیبه‌های میخی مربوط به شاهان هخامنشی و سایر کشورهای آسیای غربی تاکنون دیده شده، همین‌طور بوده است. درحالی‌که خطوط مصری، آرامی، لاتین و سایر خط‌هایی که از خط فنیقی و آرامی اقتباس شده، به سهولت قابل نگارش روی صفحات کاغذ یا پاپیروس و یا پوست حیوانات و روی ظروف، با قلم‌نی و مرکب بوده است. همین امر باعث شد که عامه برای رفع احتیاجات روزمره و داد و ستد، از خط آرامی بیشتر استفاده کنند و خط میخی درباری و سلطنتی شود.

پس از هخامنشیان خط میخی در ایران متروک و منسوخ شد و خط آرامی که در زمان هخامنشیان نیز معمول بود و بعدها در دورة پارت‌ها و ساسانیان خط پهلوی اشکانی و ساسانی از آن گرفته شد، مورد استفادة بیشتر قرار گرفت. البته خط یونانی نیز در اثر حملة اسکندر به ایران، رواج پیدا کرد و تا زمان ساسانیان نیز کم و بیش مورد استفاده بود؛ تا آنجا روی اغلب مسکوکات سلاطنی نخست اشکانی، نام پادشاه با خط یونانی است و در کنار اغلب کتیبه‌های پهلوی ساسانی، ترجمة یونانی آن نیز نوشته شده است. در میان سایر ملل مجاور ایران نیز، پس از سقوط هخامنشیان، خط میخی به تدریج مهجور شد و در قرن دوم پیش از میلاد، به‌طورکلی خط آرامی جای آن را گرفت.(٢٧)

 

خط در دورة سلوکی

هنگامی که اسکندر بر کشورها و سرزمین‌های مشرق چیره شد، زبان رایج بین‌المللی و اداری آرامی بود که در سرتاسر آسیای غربی رواج داشت. پس از حملة اسکندر، زبان یونانی نیز کم‌کم رواج یافت و این موضوع زمانی شدت پیدا کرد که مهاجران یونانی در شهرهای مختلف اسکان پیدا کردند. از طرف دیگر، اسکندر در صدد امتزاج و اختلاط ملل مختلف برآمد و یونانیان را با ساکنان سرزمین‌های دیگر، از طریق ازدواج و مسائل دیگر پیوند داد.

گواه رواج زبان و خط یونانی در این زمان، تعداد کتیبه‌های یونانی است که از آن زمان به دست آمد. فرای معتقد است، خط و زبان یونانی رواج کمی داشت و تنها در آن قسمت‌های رایج بود که مهاجرنشین‌های یونانی می‌زیستند. شاهد این ادعای خود را تعداد اندک کتبه‌های یونانی در ایران می‌داند.(٢٨) و می‌نویسد: «از سویی شواهد جالبی در دست داریم که نشان می‌دهند، یونانی‌ها و آرامی‌ها در مرزهای دور شرقی در کنار یکدیگر می‌زیستند. کتیبة مهم دو زبانة آشوکا که در قندهار پیدا شده، گواه است بر این‌که حتی در بخشی از شاهنشاهی موریا که یونانیان و ایرانیان جایگاه داشتند، آرامی زبان نگارش ایرانیان بود. سلوکیان، همچون اسکندر، حکومت‌های ایران و برخی حکومت‌های دیگر را در فرمان داشتند. پدید آوردن یک دبیرخانه با دیوان و مسائل شاهنشاهی که با زبان یونانی کارها را بگذراند، مدتی زمان می‌گرفت و چنین می‌نماید که دست‌کم در بخش شرقی شاهنشاهی، دبیرخانه به دو زبان یونانی و آرامی که در میراث هخامنشیان بود، کارها را می‌گذراند».

سلوکیان برای برقرار ساختن رابطه با مردم تبعه خویش، به گونه‌ای خط نیازمند بودند که چنین خطی آرامی بود. هنگامی که آشوکا خواست کتیبه‌ای برای مردم قندهار بنویسد، ناچار به دو زبان یونانی و آرامی نوشت؛ زیرا که به زبان بومی ایران چیزی نوشته نمی‌شد. این نوشته دو زبانه نشانة وجود دوگانگی زبانی در کارهای اداریی بود و نه خواهش نفس. بی‌شک دبیرانی، چه از مردم بین‌النهرین و چه از بومیان ایرانی، در دستگاه اداری بودند که به آرامی سخن می‌گفتند. ولی می‌توان نتیجه گرفت که ایشان به روش کهن هخامنشیان، سندها و کتیبه‌های آرامی را به زبان بومی مردم می‌خواندند. مسأله اینجاست که چه زمانی شیوة نگارش آرامی که در آن بعضی واژه‌های ایرانی به کار می‌رفت، به شیوة نگارش ایرانی با بعضی هزوارش‌های آرامی تبدیل شد؟ کتبة آرامی آشوکا نشانة آن است که از دوران‌های کهن نیز شیوة هزوارش در فارسی میانه رواج یافته بود.

خط خوشتی که در شمال غرب هند از آرامی پدیدار شد، این سؤال را پیش می‌آورد که چرا ایرانیان همین راه را در پیش نگرفتند و زبان خویش را با الفبا ننگاشتند؟ پاسخ این سؤال شاید در پشتیبانی از دبیرخانه و دیوان هخامنشی باشد و پذیرفتن روش ایشان در کارها که همه به آرامی بود. گمان می‌رود، پیشرفت خط در ایران به واسطة سیاست یونانیان، یا بهتر بگوییم، پشتیبانی ایشان از روش کهن که در نگارش اداری، آرامی را در کنار یونانی به کار می‌بردند، دچار فترت شد.

پرسش دیگر این‌که چه زمانی آرامی از رواج افتاد و زبان ایرانی هزوارش نوشته شد؟ پاسخ این پرسش قدری دشوار است، اما می‌توان بر پایة گمان گفت که در افغانستان، خط آرامی با گسترش خط خوشتی که در کنار یونانی جای گرفته بود، منسوخ شد. سکه‌های دوران اخیر دودمان یونانی باختر، به یونانی نوشته شده است نه به آرامی. می‌توان به حدس گفت که آرامی در سرزمین‌های دوردست شرق حدود سال ٢٠٠ م از رواج افتاد. شاید ایرانیان در این سرزمین‌ها، دیرتر از ایرانیان مغرب دست به کار نوشتن به زبان خود شده بودند؛ زیرا که در باختر، نوشتن زبان بومی ایرانی به خط یونانی را، کوشانیان در پایان قرن اول و آغاز قرن دوم میلادی، شروع کردند. در جایی دیگر، یعنی زادگاه پارتیان، ایرانی‌ها زودتر از باختر دست به کار نوشتن با لهجة خویش شدند. زیرا که نوشته‌های یافته شده در، نزدیک عشق‌آباد ترکمنستان، بی‌شک به زبان پارتی هستند و تاریخ آنها به قرن اول پیش از میلاد برمی‌گردد؛ یعنی هنگامی که فرهنگ هلنی و به سستی گذاشته بود و جنبش فرهنگی ایران نیرو می‌گرفت.(٢٩)

 

خط در دورة اشکانی

همچنان‌که قبل از این نیز گفته شد، خط آرامی از دورة هخامنشیان در ایران رایج شد. در دورة اسکندر و جانشینانش، بر استفاده از خط آرامی تأکید شد. تا این‌که در عهد اشکانیان، ایران دوباره حیات سیاسی خود را بازیافت و خطی که از خط آرامی نشأت و ریشه گرفته بود، رواج یافت و به پهلوی معروف شد که به فارسی میانه هم شهرت دارد، چرا که بین فارسی باستان و فارسی که پس از انقراض ساسانیان به نام دری رایج گردید، قرار دارد.

زبان پهلوی خود به دو قسمت پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی تقسیم می‌شود که درواقع، پهلوی ساسانی را باید تحول یافتة اشکانی دانست. در دورة اشکانی نیز مدت‌ها خط یونانی رواج داشت و روی سکه‌ها و در موارد دیگر به کار رفت. بدون شک، خیلی از پارتیان و حداقل آنهایی که آموزش یافته بودند، یونانی می‌دانستند. در همین زمان، در بین‌النهرین زبان‌های سامی رواج داشت و چنان‌که از اسناد نسا و اورامان برمی‌آید، زبان پارسی با هزوارش و با واژه‌ها و حروف آرامی نوشته می‌شد.

پس از جهانگشایی پارتیان، سکه‌ها دگرگون شدند و زبان سکه‌ها نیز از آرامی به هزوارش فارسی میانه تبدیل شد.(٣٠) علی سامی، انتساب خط پهلوی به پارت‌ها را درست ندانسته

است و می‌گوید، انتساب این خط به پارت‌ها صحیح نبوده، زیرا خط پهلوی از خط آرامی گرفته شده و خط آرامی نیز پیش از هخامنشی‌ها متداول بوده است.(٣١) از پهلوی اشکانی آثار فراوانی به دست نیامده و آنچه در دست داریم، بیشتر مسکوکات است. در سای عشق‌آباد، کتیبه‌هایی با خط آرامی و زبان پارتی یافت شده که قسمت عمده آنها هزوارش‌های آرامی است. این کتیبه‌ها متعلق به دوران پیش از میلاد و متأخرترین آنها، متعلق به سدة اول میلادی دانسته شده است. پهلوی اشکانی در دورة ساسانیان بیشتر در آذربایجان، خراسان، اصفهان، کردستان و سواحل بحر خزر و ارمنستان رواج داشت. (32)

کریسننسن معتقد است، یونانی مآبی به تدریج در دورة اشکانی کنار گذاشته شده است. به نظر می‌رسد که اشکانیان نتوانسته‌اند همچون سلطة سیاسی و نظامی، به یکباره سلطة فرهنگی یونانی را از بین ببرد.(٣٣) از طرف دیگر، زبان و خط یونانی در قلمرو اشکانی تا حدود زیادی رواج پیدا کرده بود و امکان این‌که در مدتی کوتاه بتوان آن را منسوخ کرد، وجود نداشت. تعداد زیادی نیز یونانی در ایران به سر می‌بردند و شاهان اشکانی با توجه به نفوذ آنها و یا به هر دلیل دیگر، برخی مواقع لقب فیل هلن بر خود می‌نهادند.

کریسننسن که قرن اول میلادی را آغاز تجدید حیات تمدن ایرانی می‌داند، معتقد است از این زمان، روش سکه‌ها از شیوة یونانی خارج شد و خط پهلوی در ردیف خط یونانی نوشته می‌شد. با وجود این، استعمال زبان یونانی در بعضی قسمت‌های ایران باقی ماند و نخستین شاهان ساسانی، تا مدتی در بعضی کتیبه‌های خود زبان و خط یونانی را در کنار زبان پهلوی به کار می‌بردند.(34)

براساس دو پایه استنباط می‌شود که تا مدت‌ها خط پارتیان آرامی بوده است: یکی سکه‌هایی که روی آنها با خط آرامی نوشته شده است؛ مثل سکه‌های مهرداد چهارم و بلاش اول، سوم، چهارم و پنجم، اردوان پنجم و غیره. دوم، سه نسخه نوشته‌هایی که در سال 1909 م در اورامان کردستان یافته شدند. دو نسخه از آنها به خط یونانی و سومی به زبان پهلوی و خط آرامی است. هر سه روی پوست آهو نوشته شده‌اند و متعلق به دورة اشکانیان و سال 53 م هستند. نباید تصور کرد که در این دوره، خط میخی به کلی منسوخ شده است، زیرا در بابل، لوحه‌هایی یافته‌اند که متلعق به دورة اشکانی هستند و به خط میخی نوشته شده‌اند. روی سکه‌ها، معرفی شاه به خط یونانی بود. گویا خط %D

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.